درباره رقص
در مباحث نظری اغلب پژوهشگران، رقصهای آیینی در قبایل بدوی را تقلیدی از طبیعت میدانند که برای هماهنگی با آن صورت میگرفته .رقص یکی از هنرهای هفتگانه است . فیلسوفان و اندیشمندان جملات قصار زیادی دربارهی این هنر گفته اند . ازجمله : ” ملتی که نرقصد بیمار است .” علیرغم همه محدودیتها وممنوعیتها شاید تقریبا هیچ ملتی در دنیا نباشد که مردمانش نرقصند یا رقص محلی خود را نداشته باشند . مردم عادی در مقابل تمام موانع فکری و اعتقادی،برای شاد بودن میرقصند؛ رقصهایی دست جمعی به قصد همراهی با طبیعت و ستایش دستاوردها رخ میدهد . رقص را حتی بین سایر جانداران میتوان مشاهده کرد . رویکردها و تفاسیر گوناگون هنری، فلسفی و عرفانی در مورد رقص وجود دارد . ازمنظر عرفانی برخی رقص را حرکت از نقصان به سوی کمال دانسته اند . دیدگاههای عرفانی و سایر نگرشها، همه در چند نکته اشتراک دارند : رقص (مثل هر هنر دیگری ) وسیله ایاست برای بیان و نمایش عواطف و احساسات عمیق بشری،یا راهی جهت هماهنگی و یکی شدن با هستی است . اما همیشه جنبههای متفاوت وگاه استثنایی نیزوجود دارد که به ما نشان میدهد چرا نمیتوان تعریفی کلی و نهایی از هنر و سایر مقولات مرتبط با بشر ارائه داد .
مطلب خیلی خوبیه